سلام بر سالار شعيدان (يا ابا عبدالله )
( زمزمه اي با شهيد )
نيمه ي شب در پناه خاكريز
با تو بودم اي پرستوي عزيز
با تو ،با آن ذكر يارب ياربت
عشق ،گل ميكرد هرشب بر لبت
در نگاهت صد معما داشتي
در بيابان ،شور دريا داشتي
در شبي از عشق ومستي بي نظير
سينه ي سرخت شكوفا شد زتير
خنده زد آلاله ي زخمت به درد
آسماني شد وجودت در نبرد
عشق هم آن شب خريدار تو شد
اي پرستو ! بخت هم يار تو بود
نيمه ي شب ديدم كه بالا ميروي
تا خدا تا عرش اعلا ميروي
بال وپر را باز كردي تا خدا
نيمه ي شب پرواز كردي تا خدا
رفتي وراحت شدي از دردها
از دورنگي ها واز نامردها
رفتي ومن مانده ام تنهاترين
قطره اي شرمنده از دريا ترين
قطره اي در وسعت دريا نبود
بخت هم آن لحظه يار من نبود
موفق باشي
الهم صل علي محمد وآل محمد وعجل فرجهم